%0 Journal Article %T ادعای ابوظبی بر جزایر سه‌گانه ایرانی ابزاری برای هویت سازی در امارات عربی متحده %J فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک %I انجمن ژئوپلیتیک ایران %Z 1735-4331 %A مجتهدزاده, پیروز %D 2010 %\ 12/22/2010 %V 6 %N 20 %P 41-57 %! ادعای ابوظبی بر جزایر سه‌گانه ایرانی ابزاری برای هویت سازی در امارات عربی متحده %K امارات متحده عربی %K ایران %K جزایر %K خلیج فارس %K ابوموسی %K تنب %K ملت سازی %K هویت ملی %K عراق %K بریتانیا %R %X امارات متحده عربی ادعای حاکمیت و مالکیت نسبت به سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را بی‌توجه به این حقیقت مطرح کرده است که این جزایر تا اوایل قرن نوزدهم بخشی از قلمرو بی‌چون و چرای ایران در خلیج فارس شمرده می‌شد: دورانی که گسترش حضور استعماری بریتانیا در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس آغاز شده و به ریشه انداختن دانه اصلی پیدایش امارات کرانه‌های یاد شده منجر گردید، در جایی که محل زندگی قبایل وابسته به ایران بود. دیری نپایید که این قبایل ایرانی وابسته به ایران در لباس امارات عربی غیر وابسته به ایران، ولی تحت‌الحمایه بریتانیا ظهور کردند، و بر همان منوال بود که حمایت بریتانیا از گسترش سرزمینی آنان سبب تشویق ادعای سرزمینی آنان در فضایی شد که در آن دوران  تا حدود بسیار زیادی فضایی کاملاً ایرانی بود. اسناد فراوانی در دست است که ثابت می‌کند سراسر منطقه خلیج فارس از دوران‌های کهن باستانی به ایران تعلق داشته است. با این حال استعمار بریتانیا این سه جزیره را در سال 1903 به نام قبایل قاسمی تحت‌الحمایه خود در شارجه  اشغال کرد. پیش از واپس کشیدن چتر تحت‌الحمایگی خود از این امارات در سال 1971، بریتانیا پیشناد شکل گرفتن اتحادیه‌ای را مطرح کرد متشکل از امارات تحت‌الحمایه خود: ابوظبی، دوبی، شارجه، رأس‌الخیمه، عجمان، فجیره و ام‌القوین به اضافه بحرین و قطر که دو شیخ‌نشین یاد شده اخیر به دلایل خاص خود پیوستن به اتحادیه مورد نظر آنان را رد کردند. در نتیجه برنامه‌های یاد شده انگلیسی بود که از هفت شیخ‌نشین شبه جزیره مسندم  فدراسیون «امارات متحده عربی» در تاریخ 2 دسامبر 1971 به‌وجود آمد و در اندک فاصله پس از تشکیل آن بود که موجودیت جدید به نمایندگی از سوی دو عضوش، یعنی شارجه و رأس‌الخیمه خواستار پیوستن سه جزیره مورد نظر به خاک اتحادیه شد. از آنجا که طرح ادعای سرزمینی علیه دیگر کشورها تاکتیکی کهن و بس موثر برای کشور شکل گرفته جدید است تا بتواند ملیت برنامه‌ریزی شده جدید خود را قوام دهد و هویت ملی مشخصی را تحصیل نماید،به این امید اختیار کرد که از این راه به وحدت و هویت ملی مورد نظر خود برسد. ادعاهای سرزمینی به منظور تسهیل پروسه ملت سازی سوابقی در منطقه دارد، چنان که ایران در دهه 1930 ادعای حاکمیت بر بحرین را پیش کشید به امید استفاده ابزاری از آن به‌عنوان وسیله تحریک کننده اختلافات کهنه ایرانی - عربی به‌منظور کمک به روند ملت‌سازی که رضا شاه در آن هنگام آغاز کرده بود. همچنین حکومت بعثی عراق در دهه‌های 1950 و 1960 ادعای حاکمیت بر خوزستان ایران را مطرح کرده و آن استان ایرانی را «عربستان» خواند دقیقاً به این دلیل که چنین ادعایی می‌توانست اختلافات تاریخی  خفته ایرانی - عربی را بیدار کند و به قوام گرفتن یک هویت خالص عربی برای عراق در سرزمین نیمه ایرانی بین‌النهرین کمک نماید. به هر حال، از آنجا که سنت ایرانی حکومت سرزمینی فدرالیته که بر پایه ایده دادگری شکوفا گردید، چه‌بسا در شکل‌گیری مفهوم «حکومت ملت‌پایه» در غرب نیز سهم داشته است که خود در پرتو روند سیاسی فضای حقیقی پس از وستفالیا ظهور کرد. از این‌رو، نویسنده بر این عقیده است که مطالعه فرایند تکاملی شکل‌دهی به هویت سرزمینی ایران می‌تواند نمونه‌ای از ایده هویت سرزمینی را در مطالعه مفهوم سامان «border» (مرز به مفهوم عام و گسترده) در اختیار ما قرار دهد.   %U https://journal.iag.ir/article_56930_c8571cb657ba796bc63522e0dfc89cb1.pdf