انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
تبیین نقش دولت محلی در صلح سازی
1
30
FA
مهدی
کریمی
دانش آموخته جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس ، تهران، ایران
karimisoltan@modares.ac.ir
محمدرضا
حافظ نیا
استاد جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس
افزایش منازعات محلی این سوال را در ذهن ایجاد میکند که نهاد دولت محلی چگونه میتواند در ایجاد صلح در سطح محلی تأثیرگذار باشد. بر اساس تقسیمبندی صلح از نظر کمیت، پایینترین نوع صلح، صلح محلی است و مسئول بنای صلح پایدار در سطح محلی، نهاد دولت محلی است. دولت محلی در ارتباط مستقیم و بلافصل با مردم محلی است و نسبت به شرایط محلی آگاهی کامل دارد و از مشروعیت و صلاحیت عمل بیشتری نسبت به دولت ملی در این زمینه برخوردار است. بخش اعظم ادبیات صلح در زمینه صلح محلی به نقش دولت محلی در مراحل حین و بعد از منازعه در زمینه صلحسازی متمرکز است و خلاء ادبیاتی در زمینه نقش دولت محلی در صلحسازی در مرحله قبل از منازعه وجود دارد. یافتههای مطالعات صلح در زمینه نقش دولت محلی در دو مقطع زمانی حین و بعد از منازعه نیز موردی میباشند و تئوریسازی در این زمینه صورت نگرفته است. بر این اساس، مقاله حاضر به بررسی نقش دولت محلی داخلی و فراملی در صلح محلی میپردازد تا کمکی به رفع این خلاء تئوریکی بنماید. این مقاله بحث میکند که دولت محلی میتواند در ایجاد صلح در سه مرحله زمانی اشاره شده به ایفای نقش بپردازد و کارکردهای این نهاد در هر سه مقطع زمانی متفاوت است؛ هر چند که در جهت انجام این کار پیششرطهایی نیز وجود دارد.
دولت محلی,منازعات محلی,صلح محلی,دیپلماسی شهری,صلحسازی
https://journal.iag.ir/article_81748.html
https://journal.iag.ir/article_81748_051d0c43282d04c7187767d133a3da65.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
تبیین جایگاه قدرت هوشمند در سیاست خارجی چین
31
62
FA
افشین
شامیری شکفتی
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشگاه تربیت مدرس
afshinshamiri@gmail.com
بهزاد
شاهنده
استاد روابط بینالملل، دانشگاه تهران، تهران، ایران
shahandeh2000@yahoo.com
احمد
سلطانی نژاد
روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس،تهران،ایران
محسن
اسلامی
روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
mohsen.eslaami@gmail.com
بهدنبال تغییر و تحولات بینالمللی، برخی از کشورها از جمله چین به این نتیجه رسیدهاند که برای پیگیری اهداف و منافع خود ناگزیرند تا با شرایط جدید بینالمللی هماهنگ شده و نوع جدیدی از قدرت را جستجو نمایند. در پاسخ به این سؤال که سیاستگذاران جدید چین چه نوعی از قدرت را در سیاست جهانی دنبال مینمایند تا به اهداف و منافع خود دست پیدا کنند، پژوهش حاضر درصدد است تا شکل جدید قدرت که همان قدرت هوشمند است با کمک روشی توصیفی - تحلیلی در سیاست خارجی چین تبیین نماید. در واقع تحولات بینالمللی و عدم کارایی قدرت سخت و نرم صرف، رهبران نسل جدید را بهسمت منابع متعدد قدرت و ترکیب هوشمندانه آنها در عرصه بینالمللی هدایت کرده است. در شرایط کنونی، پیگیری همزمان این دو بعد قدرت(سخت و نرم) زمینه ارتقای جایگاه این کشور و مقابله با تهدیدات متعدد بینالمللی را فراهم آورده است.
قدرت هوشمند,قدرت سخت,قدرت اقتصادی,قدرت نظامی,قدرت نرم,چین
https://journal.iag.ir/article_81749.html
https://journal.iag.ir/article_81749_6e567abf6a7e5d322fd967f0e470d26d.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
عوامل ناکامی همه پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق
63
94
FA
مسعود
اسلامی
مدیر گروه دیپلماسی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه؛ رئیس پیشین اداره کل امور امریکای وزارت خارجه
masoudislami@gmail.com
علی
شمس آبادی
دانش آموخته کارشناسی ارشد دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه
shamsabadia70@gmail.com
کشور عراق از سده 20 میلادی، با سیلی از بحران ها مواجه شده است. یکی از مهمترین و پیچیده ترین این بحران ها، روند جدایی طلبی و استقلال خواهی اقلیم کردستان است که اوج آن در برگزاری رفراندوم در مهر ماه سال 1396 به نمایش در آمد. بدون شک در صورت به بار نشستن رفراندوم جدایی اقلیم و ایجاد کشور مستقلی به نام کردستان، منطقه غرب آسیا وارد تنش های دامنه دار جدیدی می شد. و از این رو، شناخت عوامل ناکامی این پروژه بحران آفرین از منظرهای آکادمیک، سیاسی و راهبردی ضروری می نماید.<br /> مقاله حاضر در جستجوی پاسخ به این سوال اصلی است که "چرا رفراندوم جدایی اقلیم کردستان با شکست مواجه شد؟" و برای رسیدن به پاسخ این سوال، با تکیه بر منابع کتابخانه ای و رسانه ای، و با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی، مطابقت اقدامات بازیگران موثر این ماجرا (دولت عراق، ایران، امریکا، اسرائیل و ترکیه) را با این فرضیه می آزماییم: "سناریوی جدایی اقلیم کردستان از طریق رفراندوم به علت مخالفت عمده بازیگران خارجی و عدم همراهی برخی از عناصر مهم درون اقلیم کردستان، به شکست انجامید". در این مقاله با استفاده از نظریه واقع گرایی انگیزشی، تطابق توان و اقدامات بازیگران موثر در فرایند جدایی اقلیم را با انتظارات تصمیم گیرندگان به برگزاری همه پرسی جدایی، مورد موشکافی قرار می دهیم.
اقلیم کردستان,دولت کردستان,کردستان بزرگ,روندهای ژئوپلیتیک خاورمیانه,واقع گرایی انگیزشی
https://journal.iag.ir/article_69797.html
https://journal.iag.ir/article_69797_02fa760a65c7bcfb3ddc474a049d825e.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
پیامدهای سیاسی- امنیتی خشک شدن دریاچه ارومیه
95
127
FA
سیروس
احمدی نوحدانی
عضو هیات علمی گروه و قطب علمی جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس
sahmadi@modares.ac.ir
محمد
اکبر زاده
کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
پیامدهای ژئوپلیتیکی، تنشهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از خشک شدن دریاچهها، کشورها را با مشکلات جدی مواجه میسازد. اطلاع و آگاهی مدیران سیاسی و مسئولین کشور از چالشها و مسائل زیستمحیطی منطقه آذربایجان و آگاهی از پیامدهای حاصل از این بحران زیستمحیطی میتواند در این زمینه تأثیر بهسزایی در اتخاذ سیاستهای آنها در سطح ملی و محلی داشته باشد و امنیت ملی را پایدار سازد. بدین منظور با استفاده از روششناسی توصیفی- تحلیلی، برای شناسایی پیامدهای خشک شدن دریاچه علاوه بر مصاحبه با ساکنان ارومیه، مشاهدات عینی نگارندگان و مصاحبه با کشاورزان روستاهای اطراف دریاچه و مصاحبه با مسئولین آذربایجان غربی و شرقی، پرسشنامهای تدوین و توسط اساتید و متخصصان تکمیل گردید. سپس از نرمافزار SPSS و آزمون تی تک نمونهای استفاده شد. نتایج پژوهش نشان میدهد که پیامدهای سیاسی امنیتی ناشی از خشک شدن دریاچه ارومیه عبارتند از: درگیریهای قومی و طایفهای، کاهش سطح رفاه ساکنان پیرامون دریاچه، کاهش ورود گردشگر، بیاعتمادی عمومی نسبت به عملکرد حکومت، افزایش بیکاری، چالش در مدیریت فضای منطقه، محروم شدن انسانها از زیستن در مکان مورد علاقه، حاشیهنشینی، توسعه ناهنجاریهای اجتماعی، آسیب به یکپارچگی و توسعه ملی، کاهش ضریب امنیت ملی، فقر و نابرابری، تعطیلی صنایع تبدیلی، تقویت گروههای معارض و مخالف نظام، تهدید موجودیت ملی، بقای کشور و تضعیف قدرت ملی.
دریاچه ارومیه,بحران زیست محیطی,امنیت ملی
https://journal.iag.ir/article_81750.html
https://journal.iag.ir/article_81750_0d53986ff1db85f9451d39b9ca25f179.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
تحولات اخیر جهان عرب، موازنه قوا و گروه بندی های منطقه ای جدید در خاورمیانه
128
142
FA
کیهان
برزگر
دانشیار روابط بین المل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
barzegar@cmess.ir
عبدلعلی
قوام
استاد روابط بین المل، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
مهدی
ذاکریان
دانشیار روابط بینالمل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران، تهران، ایران
سید حافظ
موسوی
دانش آموخته روابط بین المل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران
پایان جنگ سرد و وقوع حوادثی نظیرواقعه 11 سپتامبر 2001 و خیزشهای اخیر جهان عرب موجب تشدید رقابت میان قدرتهای منطقهای خاورمیانه نظیر ایران، عربستان سعودی و ترکیه بهعنوان بازیگران مستقل در چهارچوب استراتژی اتحاد و ائتلاف با قدرتهای منطقهای گردیده است. این پژوهش بهدنبال بررسی تأثیر خیزشهای اخیر جهان عرب بر موازنه قوا میان قدرتهای منطقهای خاورمیانه با استفاده از مفاهیم و مفروضات نظریه واقعگرایی نوکلاسیک (تهاجمی و تدافعی) و روش توصیفی-تحلیلی و همچنین روش تحلیل محتوا میباشد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که خیزشهای اخیر جهان عرب موجب تشدید رقابت میان قدرتهای منطقهای خاورمیانه در شکل فرقهگرایی یا تقابل جریانات شیعه-سنی گردیده است. در یکسو محور شیعی ایران، عراق، سوریه و حزبالله لبنان با پوشش حمایتی روسیه و در سوی دیگر محور سنی عربستان سعودی، امارات، قطر و ترکیه با پوشش حمایتی آمریکا قرار دارند. البته با برکناری محمد مرسی از قدرت و به حاشیه رانده شدن جریان اخوانالمسلمین در مصر، شاهد شکاف در محور سنی و جدا شدن ترکیه و قطر از این محور و نزدیک شدن مواضع ترکیه به ایران و روسیه میباشیم. توافقات میان ایران، روسیه و ترکیه در اجلاس آستانه و تهران را میتوان در این راستا تحلیل نمود.
تحولات اخیر جهان عرب,اسلام گرایی,دموکراسی,فرقه گرایی,موازنه قوای منطقه ای
https://journal.iag.ir/article_81751.html
https://journal.iag.ir/article_81751_f5103a9f51dbb3d6069acfd7934168d0.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
منطقه گرایی جدید و الگوی امنیت سازی ترامپ در آسیای جنوب غربی
172
143
FA
زهره
پوستینچی
دانشیار روابط بینالملل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
postinchi@riau.ac.ir
منطقهگرایی جدید در سند امنیت ملی دونالد ترامپ طراحی شده است. محور اصلی منطقهگرایی جدید امنیت سازی براساس الگوهای «منازعه نیابتی» شکل گرفته است. مفهوم «موازنه فراساحلی» محور اصلی سیاست امنیتی دونالد ترامپ در محیط منطقهای است. <br /> در سند امنیت ملی دونالد ترامپ، خاورمیانه عربی و آسیای جنوب غربی در مقایسه با سایر حوزههای منطقهای همانند نیمکره غربی، آسیای شرقی و اروپا از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. دونالد ترامپ همچنین توانسته است که زمینه برای افزایش همکاریهای راهبردی امریکا با روسیه و چین را امکانپذیر سازد. در چنین فرایندی میزان همکاریهای اقتصادی و راهبردی ایالات متحده با قدرتهای بزرگ براساس الگوهای رقابتی و معادله قدرت هماهنگ می شود. <br /> پرسش اصلی مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «منطقهگرایی جدید امریکا براساس چه نشانههایی شکل گرفته و چه پیامد امنیتی در محیط منطقهای و سیاست بینالملل بجا میگذارد؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «منطقه-گرایی جدید امریکا در آسیا جنوب غربی و خاورمیانه عربی مبتنی بر موازنه فراساحلی بوده و این امر به گونهای اجتناب ناپذیر منجر به تداوم منازعات نامتقارن و نیابتی در محیط امنیتی خاورمیانه خواهد شد.» در تنظیم این مقاله از رهیافت ساختار و هویت «باری بوزان» استفاده میشود. <br /> دونالد ترامپ تلاش دارد تا منطقهگرایی جدید را براساس مؤلفههای ساختاری سازماندهی کند. در چنین فرایندی زمینه برای افزایش همکاریهای اقتصادی و راهبردی بین امریکا، روسیه و چین ایجاد میشود. محور اصلی تعارض امنیتی دونالد ترامپ را موضوعات و بازیگران منطقهای و فروملی تشکیل میدهد.
"منطقه گرایی جدید", "موازنه فراساحلی", "مؤلفه های هویتی", "موازنه نامتقارن","مدیریت بحران"
https://journal.iag.ir/article_81752.html
https://journal.iag.ir/article_81752_0e0c52d0bd9d84d4cde8d6f678c54b33.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
نظریه گریز (تبیین واگرایی در نظامهای سیاسی – اجتماعی)
173
189
FA
مصیب
قره بیگی
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تهران
m.garehbaygi@ut.ac.ir
محمود
واثق
0000-0003-0283-3607
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه تهران
mahmoodvasegh@ut.ac.ir
هدف پژوهش حاضر، وضع نظریه گریز است. این نظریه، قابلیت تبیین رفتارهای نظامهای منطقهای و هرگونه نظام/سیستم/تشکل/ائتلاف اجتماعی-سیاسی و نیز پیشبینی سرانجام آنها را دارد. در خصوص نظامهای منطقهای بهعنوان ائتلافهای جغرافیایی، هدف نظریه گریز تبیین فرایند شکلگیری چالشهای واگرایی در این نوع نظامها است. این نظریه با معرفی مفروضات منطقی، الزامات و مقتضیات گریز یک عضو از ائتلافهای منطقهای را شناسایی کرده است و با معرفی اصول، مفروضات بنیادی، شاخصها و عوامل، مقیاس تحلیل و حوزهها، چارچوبی نظری برای مطالعه، فهم و پیشبینی کنشها و وضعیت آینده نظامهای منطقهای ارائه داده است. به دیگر سخن، نظریه گریز به این پرسشهای بنیادی پاسخ داده است؛ چرا و چگونه در یک نظام منطقهای، گسست بهوجود میآید؟ با مطالعه رفتار نظامهای منطقهای، چگونه میتوان به پیشبینی نوع و نحوه رفتار آنها در آینده دست یافت؟ برخورداری از چه شاخصها، وضعیت و عرصههایی میتواند بسترهای گسست و جدایی یک یا چند عضو از یک نظام منطقهای را محقق سازد؟ چه نمونههای تاریخی را در راستای نظریه گریز میتوان بهعنوان شاهد ذکر کرد؟ در نظامهای منطقهای موجود، چه پیشبینیهایی را میتوان درباره آینده این نظامها بهدست داد؟ نظریه گریز با مقیاس تحلیلی میانفردی تا جهانی، میتواند نوع و نحوه گسست در تشکلها، نهادها و سیستمهای اجتماعی-سیاسی را تبیین و رفتارهای احتمالی آن در آینده را پیشبینی کند.
گریز,واگرایی,نظام منطقهای,نظام سیاسی- اجتماعی,مرکز - پیرامون
https://journal.iag.ir/article_81753.html
https://journal.iag.ir/article_81753_68ab55437d967e5bae7a0862c7efe369.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
14
51
2018
10
23
تحلیل اقدامات ژئوپلیتیکی داعش بر اساس مدل مفهومی والرشتاین – تیلور
190
219
FA
جلیل
دارا
استادیار دانشگاه تربیت مدرس
j.dara@modares.ac.ir
محسن
خاکی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه تهران
khaki@yahoo.com
اقدامات ژئوپلیتیکی داعش را میتوان به عنوان پاسخی به عملکرد اقتصادی-سیاسی کشورهای مرکز نسبت به کشورهای پیرامون در قالب پدیده جهانی شدن و عدم شناسایی فرهنگی-هویتی ملّتهای پیرامونی از سوی قدرتهای مرکز دانست. پدیدهی "داعش" به عنوان جریانی نوظهور سبب بروز تغییرات عمدهی ای در منطقهی خاورمیانه به طور ویژه و در سراسر جهان شده است. اقدامات داعش را می توان در سه حوزهی سرزمین و مرز، جمعیّت و ملّت و دولت و نظام سیاسی تحلیل نمود در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که از منظر جغرافیای سیاسی، داعش نسبت به پدیده جهانی شدن چه واکنشی از خود نشان داده است؟ فرضیه ما این است که با توجه به اینکه جغرافیای تولّد و رشد جریان داعش مربوط به کشورهای حوزه پیرامونی و استثمار شده به خصوص در خاور میانه است، مطابق نظریه نظام جهانی والرشتاین و سیاست شناسایی تیلور میتوان گفت داعش، در سه حوزهی سرزمین، جمعیّت و حکومت، در تقابل با نظام جهانی واکنش نشان داده است.
داعش,ژئوپلیتیک,جهانی شدن,والرشتاین,تیلور
https://journal.iag.ir/article_77055.html
https://journal.iag.ir/article_77055_4a0218923dca0584a88c131531995a68.pdf