انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
12
21
گسلهای ژئواستراتژیک فعال در جهان
1
12
FA
محمدرضا
حافظنیا
استاد جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس
در چارچوب پارادایم رقابت استراتژیهای بحری و برّی در جهان، امروزه دو گسل بزرگ ژئواستراتژیک در مقیاس کروی و در غرب و شرق اوراسیا شکل گرفته است که بهنظر میرسد سرچشمه سیاستهای کنونی در جهان میباشند. در واقع سطح تقابل ژئواستراتژیک جهانی در طرفین خشکی اوراسیا قرار دارد. این تقابلها از یکسو در شرق و بر سطح گسل خشکی اوراسیا با اقیانوس آرام، و از سوی دیگر در غرب و بر سطح گسل قارههای اوراسیا با اروپا و آفریقا قرار دارد. انگار که دولتهای آمریکا و اروپا و متحدین استراتژی بحری به عنوان بازیگران استراتژیک پهنههای آبی اقیانوس های آرام و اطلس و پسکرانههای آنها، دولتهای روسیه و چین و متحدین استراتژی برّی بهعنوان بازیگران استراتژیک پهنه خشکی اوراسیا را به محاصره در آورده و به چالش انقباض فضایی میکشند. روسیه و چین نیز برای خروج از این چالش و شکستن محاصره و نایل آمدن به انبساط فضایی قلمرو خود، با تمام قوا به مقابله با آنها برخاستهاند.
گسلهای ژئواستراتژیک فعال,جهان
https://journal.iag.ir/article_55776.html
https://journal.iag.ir/article_55776_e06faac07ea95f3e4289580ed8f0ac04.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
پیامدهای سیاسی طوفانهای گرد و غبار ناشی از حوضه دجله و فرات
13
38
FA
محمدرضا
حافظنیا
استاد جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس
احمد
طاهری
کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس
منوچهر
فرجزاده اصل
استاد اقلیمشناسی، دانشگاه تربیت مدرس
گرد و غبار بهعنوان یکی از مخاطرات حاصل از تعامل انسان و طبیعت، در سرتاسر حوضه دجله و فرات گسترش یافته است. این پدیده از جنبهها و ابعاد مختلفی برخوردار است که یکی از آنها جنبه سیاسی میباشد. در مقاله حاضر به بررسی پیامدهای سیاسی گرد و غبار در حوضه دجله و فرات پرداخته شده است. سؤالی که در این پژوهش ـ به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و مبتنی بر اطلاعات کتابخانهای و میدانی ـ بررسی شده، این است که: «عوامل سیاسی مؤثر در تشدید پدیده گرد و غبار در حوضه دجله و فرات کداماند؟». نتایج بهدست آمده نشان میدهد افزایش نارضایتی سیاسی، افزایش مهاجرت، افزایش هزینههای ملی، نقشآفرینی سازمانهای بینالمللی و تحت تأثیر قرار دادن سیاست کشورهای منطقه از پیامدهای سیاسی این پدیده بوده است.
پدیده گرد و غبار,پیامدهای سیاسی,حوضه دجله و فرات
https://journal.iag.ir/article_55777.html
https://journal.iag.ir/article_55777_30c07163693edaf6c2b9821920fc6975.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
سیاستگذاری خاورمیانهای دونالد ترامپ و آیندة امنیت جهانی
39
65
FA
عباس
مصلینژاد
فوق دکترای سیاستگذاری راهبردی و استاد علوم سیاسی، دانشگاه تهران
سیاست منطقهای ترامپ در خاورمیانه با چالشهایی روبهرو بوده است. چالشهایی که برای آیندة آمریکا هزینههایی را ایجاد میکند. اولین چالش آمریکا را میتوان ناشی از خلأ جایگاه حکومتهای اقتدارگرای سوریه، لیبی، عراق و یمن در محیط منطقهای دانست. چنین چالشهایی زمینة ظهور گروههای افراطی و طیف گستردهای از مهاجرین را فراهم میسازد. چنین چالشهایی را باید عامل اصلی بیثباتسازی کشورهای منطقهای در خاورمیانه دانست. انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا پیامدهای زیادی را در ارتباط با موضوعات حقوق بشر بهوجود آورده و این امر را میتوان یکی از عوامل ایجاد شوک سیاسی در منطقه دانست. اگرچه بسیاری از کشورهای عرب برای پیروزی ترامپ پیام شادباش مخابره کردند، اما عبارتهای بهکار گرفتة ترامپ میتواند مشکلاتی را برای زنان، گروههای اقلیت نژادی آمریکا و آیندة مسلمانان ایجاد نماید. بسیاری از این چالشها نمیتواند از سوی دستگاه سیاست خارجی آمریکا در چارچوب مؤلفههای حقوق بشری پاسخ داده شود. جامعة جهانی انتظار ابهام دیپلماتیک از آمریکا دربارة موضوعات اجتماعی و منطقهای را نداشت. در این فرآیند، ترامپ تعریف جدیدی از نقش متحدین و الگوی رفتار آنان در تعامل با آمریکا و در امنیت جهانی را ارائه دهد. اتحادیه اروپا، کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی و گروههای سنیمذهب خاورمیانه در دورة ترامپ با ابهام سیاسی و دیپلماتیک روبهرو شدهاند. ایدئولوژی سیاسی و الگوی رفتاری کشورهایی همانند عربستان نمیتواند مورد پذیرش تیم سیاست خارجی ترامپ قرار گیرد. جامعة جهانی انتظار دارد که ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا رویکرد متفاوتی دربارة مسائل منطقهای خاورمیانه و جهان با زمان کاندیداتوری ایفا نمایند. بسیاری از شعارهای ترامپ با ضرورتهای ساختاری آمریکا هماهنگی و مطابقت ندارد. شیخنشینهای خلیجفارس که در ائتلاف با آمریکا قرار دارند، نگرانی بیشتری نسبت به آیندة سیاست ترامپ در منطقه دارند.<br /> شعارهای انتخاباتی ترامپ دربارة آیندة کشورهای خاورمیانه منجر به شکلگیری تصمیمات مشکلساز برای سیاست منطقهای آمریکا میشود. اگرچه نوع نگرش اعضای کابینة ترامپ میتواند بر چگونگی تصمیمگیری در امنیت منطقهای مؤثر باشد. موضوعاتی همانند آیندة فلسطین و جایگاه منطقهای کشورهایی همانند ایران و عربستان با ابهام روبهروست. ایفای نقش تاریخی آمریکا در ارتباط با کشورهای عرب منطقه و اسرائیل نیازمند آمریکایی است که از قدرت سازندة بیشتری در مقایسه با دوران موجود برخوردار باشد.<br /> <br /> <strong></strong>
خاورمیانه,امنیت منطقهای,داعش,دولت ترامپ,سیاستگذاری
https://journal.iag.ir/article_55778.html
https://journal.iag.ir/article_55778_5af5cce81f2a5e2061a1ec08757ae854.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
ژئوکالچر و امنیت، اقدامات اسرائیل در قلمرو فرهنگی ایران؛ مطالعه موردی: هند
66
85
FA
حسین
ربیعی
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه خوارزمی
یدالله
کریمیپور
استاد جغرافیای سیاسی، دانشگاه خوارزمی
علی
ابوالخانی
کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی، دانشگاه خوارزمی
هند و اسرائیل روابط دراز مدت و چند جانبهای با هم دارند. ایران بهعنوان کشور سوم، دو موضع متفاوت در مورد این دو کشور دارد. از یکسو دنبالههای فرهنگ ایران تا هند کشیده شده و ایرانیان پیوندهای دیرینه رسمی و غیررسمی با این کشور دارند و از سوی دیگر بهخاطر شکل پیدایش اسرائیل و رفتاری که در برابر مسلمانان اتخاذ کرده است، از ابتدای انقلاب اسلامی بهعنوان کشور غاصب شناخته شده و در زمره دشمنان ایران قرار گرفته است. پیوند دشمن ایران با دوست ایران میتواند وضعیتهای قابل مطالعهای ایجاد کند. این پژوهش با هدف ارزیابی سیاست های ژئوکالچری اسرائیل در کشور هند و اثرات آن بر نفوذ فرهنگی ایران در شبه قاره صورت گرفته است. روش مطالعه توصیفی – تحلیلی بوده و نتایج براساس مطالعات کتابخانهای بهدست آمده است. فرضیه تحقیق این است که گسترش مناسبات دوستانه اسرائیل و هند میتواند منافع ملی ایران را تهدید کند. بررسیها نشان میدهد که اسرائیل ابزارهای مختلفی برای کاستن از دامنه نفوذ و اثرگذاری ایران در جامعه هند استفاده کرده و اثرگذاری فرهنگ ایرانی را محدود میکند.<br /> <br /> <strong></strong>
ایران,هند,اسرائیل,ژئوکالچر,امنیت
https://journal.iag.ir/article_55779.html
https://journal.iag.ir/article_55779_fde050240952c69cccbc362abb03c639.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
اندیشههای دینی و تأثیر آن در سازماندهی بنیادگرایی اسلامی
86
99
FA
سعید رضا
خلخالی
دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
عزتاله
عزتی
دانشیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
عبدالرضا
فرجیراد
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
ادیان یکی از نیروهای اساسی در جهـان امروز هستند و تـوانایـی ویـژهای بـرای ایـجاد «تغـییر سیستمی» دارند، آنها بـه پیـروان خود انگیـزه میدهنـد و بهعنوان متغیری اساسی باعث ورود بازیگران جدیدی در عرصه جهانی شدهاند. همچنین، انگیزه مذهبی، از گذشته تاکنون، عامل مؤثری برای جنبشهای مسلحانه همچون، فعالیت گروههای بنیادگرای اسلامی بوده است. منطقه خاورمیانه بهعلت داشتن مرزهای نامتجانس سیاسی، نگرشهای بعثی، ملیگرایانه، عروبت و جنبشهای اسلامی و تضادهای انسانی از یکسو، و حضور کنشگران فرامنطقهای از سوی دیگر، از ابتدای قرن بیستم تاکنون محل نضج و سازماندهی گروههای بنیادگرای اسلامی بوده است. این پژوهش درصدد آن است تا با استفاده از رهیافتهای واقعگرایی و هویت به این پرسش پاسخ دهد که؛ آیا اندیشههای دینی و برساختن هویتی جدید از آن، باعث سازماندهی گروههای بنیادگرای اسلامی در منطقه شده است؟ یافتهها نشان میدهد، اندیشههای دینی کنشگران منطقهای، که تبدیل به ایدئولوژی شده است، باعث گردیده، استفاده از دین برای اهداف و مقاصد سیاسی، یکی از شگردهای گروههای بنیادگرا در خاورمیانه شود. نتیجه آنکه؛ بازیگران منطقهای و فرامنطقهای با استفاده از بسترهای موجود، توانستهاند گروهای بنیادگرا را سازماندهی نمایند و پیشبینی میشود که این درگیریهای ایدئولوژیک باعث تغییر توازن ژئوپلیتیک منطقه گردد و پیامدهای جهانی را نیز شامل شود.<br />
ایدئولوژی دینی,هویت,بنیادگرایی,خاورمیانه
https://journal.iag.ir/article_55780.html
https://journal.iag.ir/article_55780_647a4259c2d1d4aea757377f97af1a22.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
تشریح و سطحبندی ابعاد پایهای مطالعات مرزی
100
122
FA
محسن
جانپرور
استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد
مرزها از جمله پدیدههای جغرافیایی- فضایی هستند که دارای ابعاد مختلفی میباشند. بهنحوی که پژوهشها و کارهای علمی در زمینه مطالعات مرزی برای اینکه بتواند دقیق و قابل قبول باشد، باید بهگونهای انجام شود که ابعاد مختلف مطالعات مرزی را در نظر بگیرد. مسئلهای که وجود دارد این است که در کارهایی که مورد بررسی قرار گرفته است تنها به برخی از ابعاد توجه شده است و سایر ابعاد در نظر گرفته نشده است که این خود زمینه کاهش اعتبار و کارایی این مطالعات را فراهم آورده است. گام اول در مطالعات مرزی را میتوان شناخت ابعاد پایهای مطالعات مرزی در نظر گرفت. بر این مبنا، تحقیق حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از تحلیل محتوا و دادههای کتابخانهای و میدانی با هدف دستیابی به ابعاد پایهای مطالعات مرزی به انجام رسیده است. نتایج تحقیق حاضر که نشاندهنده آن است که شاخصهای مورد بحث در مطالعات مرزی مستخرج از نظریهها، دیدگاهها و مقالات مرزی شامل حداقل 55 شاخص میباشد که آن را در قالب هشت بعد جغرافیایی، سیاسی- حاکمیتی، دفاعی- امنیتی، اجتماعی- فرهنگی، اقتصادی، حقوقی، ژئوپلیتیکی و تکنولوژیکی میتوان تقسیمبندی کرد. این شاخصها و ابعاد از طریق آزمون T-test مورد ارزیابی قرار گرفته و مورد تأیید قرار گرفته است و رتبهبندی آنها به این صورت است که بعد دفاعی- امنیتی را بیشترین و تکنولوژیکی پایینترین امتیاز را بهخود اختصاص دادهاند. از سوی دیگر باید توجه داشت با توجه به ماهیت دو جانبه مرزها، این ابعاد هشتگانه پایهای مطالعات مرزی باید در دو سوی مرزها در نظر گرفته شود و مورد مطالعه قرار بگیرد تا مطالعات و کارهای علمی دقیق باشد و کارایی لازم را داشته باشد.<br /> <br />
مرز,سامان,مطالعات مرزی,ابعاد پایهای
https://journal.iag.ir/article_55781.html
https://journal.iag.ir/article_55781_b2ded10d57d0e40635489930dd560bff.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
موازنة جدید نقش منطقهای ایران در سیاست راهبردی آمریکا
123
145
FA
زهره
پوستینچی
استادیار علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن
سیاست قدرتهای بزرگ در محیط منطقهای با نشانههایی از موازنة جدید همراه میشود. علت موازنه را میتوان تغییر در ساختار قدرت منطقهای دانست. در دوران ترامپ نشانههایی از موازنة جدید در سیاست منطقهای آمریکا نسبت به ایران بهوجود آمده است. ترامپ تلاش دارد تا «سیاست موازنة خارج از حوزة سرزمینی» را در خلیجفارس و خاورمیانه شکل دهد. چنین رویکردی تمرکز بر ارتقاءگرایی منافع ملی و منطقهای آمریکا در دوران ترامپ دارد. سیاست منطقهای ترامپ در ارتباط با موازنة جدید منطقهای ایران بر ساختار موازنة منطقهای و سیاست بینالملل تأثیرگذار خواهد بود. سیاست منطقهای باراک اوباما در ارتباط با ایران براساس نشانههایی از «دربرگیری»، «همکاریهای سازنده» و «مذاکره در ارتباط با موضوعات راهبردی» دانست. چنین رویکردی منجر به ارتقاء مرحلهای نقش منطقهای ایران گردید. تیم سیاست خارجی اوباما به این موضوع اشاره داشتند که نقش ایران در موازنة منطقهای از اهمیت لازم برای سیاست آمریکا برخوردار است. چنین رویکردی در رهیافت ژئوپلیتیکی ترامپ مشاهده نمیشود. ترامپ بر الگوهایی از تعامل براساس مؤلفههای راهبردی، جغرافیایی و ژئوپلیتیکی تأکید دارد. تیم سیاست خارجی ترامپ بر این موضوع تأکید دارند که رهیافتهای امنیتی آمریکا میبایست بر محیط منطقهای و راهبردی ایران اثرگذار بوده، بهگونهای که شکل جدیدی از منافع و اهداف آمریکا را بازتولید کند. نگرش تیم سیاست خارجی ترامپ ماهیت سیستمیک داشته و بر روند ارتقاء همکاریهای گذشته آمریکا و اروپا با کشورهای حوزة خلیجفارس در ارتباط با امکانپذیری امنیت منطقهای تأکید دارند. بههمین دلیل است که زمینه برای شکلگیری نشانههایی از امنیت منطقهای دستهجمعی در سیاست راهبردی ترامپ برای محدودسازی موقعیت منطقهای ایران مشاهده میشود.<br /> <br />
موازنة منطقهای خارج از سرزمین,موازنة مجدد منطقهای,منازعه,ترتیبات امنیتی,مهار و محدودسازی
https://journal.iag.ir/article_55782.html
https://journal.iag.ir/article_55782_cbbf0b80ac269b4283948e5171abf172.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
ابتکارهای بیندولتی اروپایی(در حوزه دریای سیاه و خزر) قبل و بعد از حلوفصل مسأله هستهای ایران
146
182
FA
پیمان
کاویانیفر
کارشناس ارشد مطالعات منطقهای، دانشگاه تهران
بهاره
سازمند
دانشیار مطالعات منطقهای، علوم سیاسی، دانشگاه تهران
راهروهای حمل و نقل بینالمللی و خطوط لوله بیندولتی منبع مهم قابل مناقشه و رقابت بین قدرتهای بزرگ هستند. از نقطهنظری واقعگرایانه، اینها نه تنها ابتکارهایی اقتصادی هستند، بلکه میتوانند بهعنوان اهرمهای سیاسی از سوی کشورهای واقع در مسیر مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین هر قدرت بزرگ، راهروی تامینکننده منافع خود را پیشنهاد داده است. ابتکار تراسیکا و راهرو گاز جنوبی اتحادیه اروپا، جاده ابریشم جدید ایالات متحده آمریکا و حمایت این کشور از خطوط لولهای همچون باکو-تفلیس-ارزروم، ماورای خزر و تاپی؛ ابتکار یک کمربند یک جاده چین و در نهایت حمایت روسیه از راهرو بینالمللی شمال-جنوب و پروژههای مختلف خط لوله، همگی آشکارا مطابق با این رویکرد واقعگرایانه هستند. جمهوری اسلامیایران بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیکی، بهطور بالقوه با انتخابهای مختلفی روبرو است و از اینرو باید به دقت این ابتکارها و چالشهای آنها را برآورد کند. این مقاله پس از ارائه یک توصیف دقیق و به نسبت جامع از ابتکارهای بین دولتی حمایت شده از سوی اتحادیه اروپا در حوزه دریای خزر و دریای سیاه، تأثیر حل مساله هستهای بین ایران و غرب و استمرار سیاست خارجی توسعهمحور را بر موانعی که این ابتکارها با آن روبهرو هستند ارزیابی میکند. فرضیه پزوهش این است که حل مساله هستهای، برچیده شدن تحریمها و استمرار سیاست خارجی توسعهمحور، موانع توسعه راهرو گاز جنوبی را به شکل قابل توجهی کاهش خواهد داد اما وضعیت ابتکار تراسیکا چندان تغییر نخواهد کرد.<br /> <br />
اتحادیه اروپا,ایران,تحریمها,تراسیکا,راهرو گاز جنوبی
https://journal.iag.ir/article_55783.html
https://journal.iag.ir/article_55783_06559296b335353f9ce0760ad6d01390.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
12
44
2016
11
21
تبیین تحول ژئوپلیتیکی ارتباطات بنادر و مناطق پسکرانه در ایران؛ با رویکرد تاریخی- تطبیقی
183
218
FA
مجتبی
آراسته
دانشجوی دکتری مطالعات شهری و منطقهای، دانشگاه تربیت مدرس
هاشم
داداشپور
دانشیار مطالعات شهری و منطقهای، دانشگاه تربیت مدرس
علیاکبر
تقوایی
دانشیار مطالعات شهری و منطقهای، دانشگاه تربیت مدرس
مقاله حاضر به بررسی تحول روابط بنادر ایرانی و مناطق پیرامونی آنها از عهد باستان تاکنون و از منظر ژئوپلیتیکی و فضایی پرداخته است. در همین راستا از روش تحلیل محتوای دادههای تاریخی که مبتنی بر دادههای نوشتاری، تصویری و منابع دست دوم است، برای دستیابی به هدف پژوهش استفاده شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که تحول ژئوپلیتیکی ارتباطات بنادر ایرانی و مناطق پیرامونی در سه دوره کلی قابل تقسیمبندی است: در دوره اول (از آغاز هخامنشیان تا قبل از صفویه) با وجود حاکمیت مقتدرانه اغلب دولتهای ایرانی بر بنادر تحت قلمرو خود در دو سوی خلیج فارس، ساختار فضایی پیشکرانهمحور همراه با تعامل دوسویه میان بنادر و پسکرانه بویژه تا مقیاس منطقهای رواج داشت. در دوره دوم (از آغاز صفویه تا اواخر قاجاریه) با ورود نیروهای خارجی قدرتمند به آبهای خلیج فارس، سیاست حفظ تمامیت قلمرو درون سرزمینی بهعنوان سیاست اصلی ژئوپلیتیکی حاکمان وقت قرار گرفت و عملاً توجه به حفظ سواحل و پسکرانهها بر حفظ جزایر و بنادر پیشکرانه اولویت یافت. در نتیجه در این دوره ساختار فضایی پسکرانهمحور مبتنی بر تعامل متعادل در هریک از سه سطح محلی، منطقهای و ملی جریان یافته و جغرافیای فضایی کشور بر اساس حفظ قدرت سیاسی یکپارچه و فعالیت اقتصادی درونزا استوار شد. دوره سوم، با کشف نفت در ایران آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. در این دوره نظام تولید، تجارت و توزیع کشور دچار تغییرات اساسی شده و با شکلگیری نظام قدرتمند سرمایهداری جهانی، جغرافیای فضایی ایران تابع تغییرات سیاسی و اقتصادی این نظام میشود. با هدایت جریان سرمایه به پایتخت و اخذ سیاستهای توسعهای همچون قطب رشد، ساختار فضایی کشور بهسمت الگوی قطبی - کریدوری گرایش مییابد. این الگو در ادامه به ساختار فضایی پسکرانهای قطبمحور مبتنی بر صادرات تک محصولی (نفت) منتهی شده است. به عبارت دیگر، جغرافیای فضایی، سیاسی و اقتصادی کشور در این دوره وابسته به تصمیمات سیاسی و اقتصادی متمرکز در پایتخت شده و نظام سکونت، فعالیت و توزیع خدمات در مناطق پسکرانه محلی - منطقهای، تابع برنامهریزیهای صورتگرفته در قطب پسکرانه ملی (پایتخت) شده است.<br /> <br /> <strong></strong>
ایران,بنادر,پسکرانه,تحول ژئوپلیتیکی و فضایی
https://journal.iag.ir/article_55784.html
https://journal.iag.ir/article_55784_c02405c311b75106fb24393e64cbbbc4.pdf