انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
تحلیل ژئوپلیتیکی سیاست خارجی روسیه در رابطه با برنامۀ اتمی ایران (2008-2000)
1
36
FA
پیروز
مجتهد زاده
ـ دانشیار جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تربیت مدرس
احمد
رشیدی نژاد
ـکارشناس ارشد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تربیت مدرس
در کنار نقش فعال اتحادیه اروپا، سهم دو کشور دیگر یعنی آمریکا و روسیه در روند بحران اتمی ایران غیرقابل انکار است. اما نقش و موضع روسیه دارای ماهیتی متفاوت است. این کشور از یک سو خود را شریک نگرانیهای غرب از قدرت اتمی ایران و از سوی دیگر خود را طرفدار ایران و مخالف شدت عملیات نظامی علیه آن نشان میدهد. چنین موقعیتی برخلاف موضع واشنگتن که در تقابل اساسی با برنامه اتمی ایران قرار دارد، مبهم، و غیرقابل پیش بینی است. چنین به نظر میآید که روسیه با اتخاذ سیاستی تأخیری در پی طولانی کردن این بحران است. لذا بنای این پژوهش این سؤال است که اساس شکلگیری سیاست تأخیری روسیه در رابطه با برنامه اتمی ایران چه بوده است؟ به نظر میرسد که اساس شکلگیری سیاست تاخیری روسیه در رابطه با برنامه اتمی ایران، رقابت ژئوپلیتیکی همزمان این کشور با ایران و غرب باشد.
https://journal.iag.ir/article_56915.html
https://journal.iag.ir/article_56915_1edd1b60863ce82cac37c5aa33baed24.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
درآمدهای نفتی و توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران
37
70
FA
محمدباقر
قالیباف
ـ دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
سیدموسی
پورموسوی
ـ استادیار دانشگاه امام حسین (ع)
مریم
امیدی آوج
ـ دانشجوی دکترای جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران
با ورود به قرن بیستویکم، هنوز هم نفت به عنوان یک منبع حیاتی و انرژی استراتژیکی نقش مهمی در حیات کشورهای نفتخیز بازی میکند. کشف این انرژی ارزشمند، تغییر و تحولاتی را در ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای نفتخیز ایجاد کرد و این تغییرات، توجه نظریهپردازانی چون مهدوی، ببلاوی و لوسیانی را به ارائه نظریۀ ((دولت رانتیر)) سوق داد. طبق این نظریه کشورهایی که درآمدهای منابع زیرزمینی (ترجیحاً نفت)، بیش از 42 درصد از درآمدهای کل دولتی را تشکیل دهد، دولتهای رانتیر نامیده میشوند. ایران نیز جزو کشورهای تولیدکننده و صادرکنندۀ عمده نفت در جهان است که با توجه به ارقام و آمار موجود، تا سالهای اخیر بیش از 42 درصد از درآمدهای دولتی را درآمدهای نفتی به خود اختصاص داده است. برخی از صاحب نظران ایرانی بر این باورند که با ورود درآمدهای نفتی به بودجه دولت، شاهد ظهور تمرکزگرایی و تشکیل دولت ملی مدرن و بهویژه مطلقه در کشور بودهایم. هدف اصلی در این پژوهش این است که با بررسی درآمدهای نفتی به عنوان متغیر مستقل، تأثیر آن را بر تمرکز قدرت سیاسی، مورد بررسی و کنکاش قرار دهد و با روش تحقیق تاریخی- توصیفی، در پی کشف پاسخ این سؤال باشد که: آیا دولت ایران اکنون نیز، دولت رانتیر محسوب میشود؟ و آیا توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران در یک صد سال گذشته، متأثر از درآمدهای نفتی بوده است یا نه؟<br />در پایان این نتیجه حاصل میگردد که اگرچه درآمدهای نفتی بهویژه در دورۀ پهلوی دوم در جهت تحکیم قدرت سیاسی عمل نموده است، اما در دورۀ پهلوی اول و دوره کنونی با توجه اینکه دولت مثل دولت پهلوی دوم متکی به درآمدهای نفتی نیست ولی در عین حال تمرکزگرایی در قدرت سیاسی را شاهد هستیم. بنابراین درآمدهای نفتی به طور نسبی در عدم توزیع قدرت سیاسی مؤثر است، اما دلیل اصلی نیست.
دولت رانتیر,تمرکزگرایی,تمرکززدایی, توزیع فضایی قدرت سیاسی
https://journal.iag.ir/article_56916.html
https://journal.iag.ir/article_56916_9457608816261747bfb86442b76aac49.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
گزارۀ ایران در روابط آمریکا و چین 1991-2009
71
104
FA
سیدمحمدکاظم
سجادپور
ـ دانشیار دانشکده روابط بینالملل وزارت امورخارجه
شهروز
شریعتی
ـ استادیار علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود
این مقاله می کوشد تا موضوع ایران را در روابط ایالات متحده و چین، پس از پایان جنگ سرد، مورد ارزیابی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که موضوع ایران در روابط آمریکا و چین پس از پایان جنگ سرد تا کنون چه جایگاهی داشته است و چگونه مدیریت میشود. برای نیل به این منظور، ابتدا ذهنیت استراتژیک آمریکا نسبت به امنیت بینالمللی از دوران بعد از جنگ سرد بررسی می شود و سپس نگرش امنیتی آمریکا به ایران تجزیه و تحلیل شده است. این مقاله همچنین ضمن بررسی نگرش امنیت بینالمللی رهبران چین کوشیده است تا عناصر این نگرش و از جمله نگاه چین را به جایگاه آمریکا در نظام بین الملل به همراه رفتار چین در نهادهای مربوط به امنیت بینالمللی شناسایی کند. و سرانجام با در نظر گرفتن این دو مجموعه نگرش، مثلث روابط ایران، آمریکا و چین را در کانون تحلیل قرار دهد. برآیند تحلیل دادهها، با بهره گیری از نظریه روابطبینالمللی ثبات هژمونیک آن است که چین با وجود مخالفت با سامانه و نظام قدرت در جهان، در سیاست اعلامی، در حوزه سیاست های اعمالی، در مسایل کلیدی امنیت بین المللی با ایالات متحده محتاطانه همراهی کرده است. چین با ده قطعنامه کلیدی در بحران عراق در دهه 90 و تمامی قطعنامههای شورای امنیت در پروندۀ هسته ای، علیه ایران را همراهی کرده است. همراهی چین با آمریکا متأثر از مناسبات گسترده اقتصادی و گفتگوهای استراتژیک واشنگتن و پکن است. برآیند چنین وضعیتی محدود شدن روابط چین با ایران به حوزههای اقتصادی و انرژی و همکاری چین با آمریکا در حوزههای مربوط به امنیت بین المللی از جمله پروندۀ هستهای ایران است و به نظر میرسد در روابط پکن- تهران عنصر روابط پکن- واشنگتن برجسته باشد.
ایران,آمریکا,چین,سیاست خارجی,امنیت بینالمللی
https://journal.iag.ir/article_56917.html
https://journal.iag.ir/article_56917_f3121c457a2e470f65e4821d20591d61.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
تأثیر فرایند جهانی شدن بر ساختار شبکه شهری جهان
105
145
FA
مجتبی
رفیعیان
ـ دانشیار گروه شهرسازی،دانشکده هنر ومعماری، دانشگاه تربیت مدرس
رسول
فرجام
ـ (دانشجوی دوره دکتری جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشگاه تربیت معلم تهران)
جهانی شدن به عنوان اصلیترین عامل همگراییهای اقتصادی در سطوح بیناللملی، از طریق جریانات در گردش سرمایههای جهانی و با کمک تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، توانسته است سازمان فضایی سیستمهای سکونتگاهی را در سطوح ملی و بینالمللی دگرگون سازد و سازمانبندی جدیدی را به وجود آورد. در این مقاله فرایند شکلگیری این سازمان بندی جدید تشریح می شود و ضمن مقایسۀ الگوهای کلاسیک و جدید سیستمهای شهری، مولفههای موثر در ساختار شبکه شهری متأثر از جهانی شدن را مورد شناسایی قرار گرفتهاند. همچنین سهم، رتبه و اندازۀ شهرهای واقع در کشورهای مرکزی، پیرامونی و نیمهپیرامونی در این سیستم شهری جدید با هم مقایسه شدهاند. مشخص شد که شهرهای جهانی مد نظر فریدمن و ساسن (لندن، نیویورک و توکیو) کماکان نقش جهانی و مرکزی خویش را بر عهده دارند و شهر پاریس نیز طی سالهای 1981 تا 2000 نقش جهانی خود را ارتقاء داده و در کنار سه شهر فوق قرار گرفته است. شهرهای کشورهای در حال توسعه وضعیت متفاوتی را دارند و برخی نظیر تهران از دایرۀ کارکرد سیستم شهری جهانی عملاً خارج هستند. در این مقاله از دیدگاه و روش تحلیل سیستمی به منظور تحلیل سطوح عملکردی سکونتگاه ها استفاده و برای تدوین آن به ادبیات و متون علمی موجود در این زمینه مراجعه شده است.
جهانی شدن و شهر,جهانی شدن و سیستمهای شهری,جهانی شدن و همگرایی شهری
https://journal.iag.ir/article_56918.html
https://journal.iag.ir/article_56918_5d8d56baac33d42bb88192469f7c42d8.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
تحلیل نظام تقسیم سیاسی فضا در ایران
147
181
FA
هادی
اعظمی
ـ استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد
علی اکبر
دبیری
ـ دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد
تقسیمات کشوری همان طوری که از نام آن مشخص است به فرایند تقسیم بندی فضای کشور به واحدهای کوچکتر، برای سهولت اداره آن و تأمین امنیت و بهبود اوضاع اجتماعی اقتصادی، اطلاق می شود. در واقع تقسیمات کشوری یکی از ابزارهای مهم حکومت ها برای سازماندهی سیاسی فضای کشور به شمار میرود. در ایران نیز تقسیم بندی فضای کشور به واحدهای کوچک تر سابقه دیرینهای دارد و از شکلگیری اولین حکومت سرزمینی (هخامنشیان) تا به امروز، برای اداره و کنترل مطلوب فضای سرزمین توسط حکومتها، مورد استفاده قرار گرفته است. در این تاریخ طولانی (بیش از 2500 سال) عوامل و عناصر مختلفی ازجمله وسعت جغرافیایی کشور، ویژگی های طبیعی سرزمین، پراکندگی و تنوع قومی_ نژادی و مذهبی، مسائل نظامی، کانون های شهری و... بر الگوی تقسیم بندی فضای کشور تأثیر گذار بوده است. در دوران معاصر نیز میتوان به عواملی مانند شاخصهای علمی و قانونی، شکل حکومت و نوع رژیم سیاسی، جغرافیای قدرت و حمایت، اقلیت های اکولوژیک، محیط استراتژیک و فضاهای پیرامونی کشور و... اشاره کرد. پر واضح است که میزان تأثیر گذاری این عوامل در شکل گیری واحدهای سیاسی_اداری کوچک تر در دوره های مختلف یکسان نبوده است. از این رو در مقاله حاضر بررسی عوامل موثر در نحوۀ تقسیمات کشوری در ایران به دو دوره تقسیم شده است: دوران تاریخی که ازشکل گیری اولین حکومت سرزمینی آغاز می شود و تا تصویب اولین قانون تقسیمات کشوری در سال 1285ه.ش ادامه می یابد. دومین مرحله دوران معاصر است که از تصویب اولین قانون تقسیمات کشوری و شکل گیری حکومت بسیط ومتمرکز آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. در هریک از این دو دوره عوامل متنوع و متفاوتی الگوی تقسیمات کشوری را تحت تاثیر قرارداده است که مهم ترین عامل تاثیر گذار در دوران تاریخی وسعت جغرافیایی کشور، و دردوران معاصر شکل متمرکز حکومت بوده است.
سازماندهی سیاسی فضا,تقسیمات کشوری,وسعت جغرافیایی کشور,حکومت متمرکز,ناحیه جغرافیایی
https://journal.iag.ir/article_56919.html
https://journal.iag.ir/article_56919_56e5d2d73679437188203d6671f57c94.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
عوامل موثر بر واگرایی کردها و بحران در کردستان ترکیه
183
213
FA
علیرضا
محرابی
ـ استادیار جغرافیای سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
احمد
غمپرور
ـ دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
وجود یک جامعة همگنِ قومی از نقاط قوت و بالابرندة وزن ژئوپلیتیک هر کشوری است. اما عدم تحقق چنین حالتی، کشور و جامعه را به پرتگاه نابودی نخواهد کشاند، بلکه نوع تعامل سازة حاکم با گروه اقلیت(چه از نظر کمّی و چه از نظر مشارکت در قدرت سیاسی) تعیینکننده خواهد بود، که در این میان تعامل سازنده به بالابردن وزن ژئوپلیتیک منتهی شده و سیاست هویتزدایی از اقلیت و همانندسازی در موارد مختلف نتیجهای جز بحران ژئوپلیتیک به بار نیاورده است؛ به نحوی که تعامل هرچند مثبت و سازنده در دورههایی از امپراتوری عثمانی به همگرایی سیاسی، افزایش وزن ژئوپولیتیک و تقویت اقتدار امپراتوری منتج گردید، در حالی که برونداد تعامل غیرسازنده جهت تمرکز قدرت و تشکیل حکومت ملتی در ترکیه متکثر به لحاظ قومی نسبت به کردها، درگیریهای قومی، ناحیهگرایی سیاسی و در نهایت واگرایی سیاسی را سبب شده است.<br />اهمیت مسئله فوق در این است که بین نوع تعامل وکاهش یا افزایش وزن ژئوپلیتیک یک سازه ناهمگن قومی همبستگی، مستقیمی وجود دارد. <br />با این رهیافت، شناسایی عوامل ژئوپلیتیکی موثر بر بحران و تبیین زمینههای واگرایی کردها در کردستان ترکیه هدف اصلی تحقیق حاضر می باشد.
اقلیت,ناحیهگرایی سیاسی,واگرایی سیاسی,بحران ژئوپولیتیک
https://journal.iag.ir/article_56920.html
https://journal.iag.ir/article_56920_1649d10e1ab8ac62f7d662da5b447870.pdf
انجمن ژئوپلیتیک ایران
فصلنامه بین المللی ژئوپلیتیک
1735-4331
2538-3698
7
22
2011
06
22
تحلیل پدیدههای جغرافیایی و سیاسی در شکلگیری بحران دارفور
215
252
FA
احمد
بخشی
ـ استادیار مرکز مطالعات آفریقا دانشگاه تربیت مدرس
بحران دارفور ناشی از دخالت چندین عامل به هم پیوسته است؛ این بحران در نابرابری های اجتماعی و سیاسی بین مرکز و شمال کشور سودان با دیگر مناطق ریشه دارد که با عواملی مانند خشکسالی، رشد جمعیت، بیابانزایی تشدید شده است و فرصتطلبیهای سیاسی و سیاستهای منطقهای آن را به یک بحران فرامنطقهای تبدیل کرده است. گرچه آمریکا، انگلیس و کشورهای غربی و نیز سازمان ملل کوشیدند بحران دارفور را درگیریهای قومی و قبیلهای و جنگ بین عربها و آفریقائیها و در چارچوب نقض حقوق بشر از سوی حکومت سودان القا کنند و با سوءاستفاده از این اهرم فشارهای لازم را بر دولت سودان وارد آورند، ولی به نظر میرسد علل بحران و ریشههای آن فراتر از یک درگیری قومی، قبیلهای و نژادی بر سر مراتع و چراگاهها و تخریب اراضی آفریقائیهای بومی توسط اعراب به هنگام کوچ کردن باشد. در این راستا باید عوامل ژئوپلیتیکی ناشی از انزوای جغرافیایی و سیاسی، تغییرات آب و هوا و مشکلات عدم فراگیری اقتدار دولت مرکزی به نواحی پیرامونی را که از یک الگوی مرکز ـ پیرامون تبعیت میکند به همراه وسعت زیاد کشور، قلمرو گسترده و نبود پیوستگی بین مسلمانان شمال و نواحی پیرامونی را در این بحران دخیل دانست. منازعه دارفور را می توان در بحرانهای کنترل و توزیع منابع، بحران هویت و مداخلات خارجی که به بحران مشروعیت منجر شود و در نهایت کاهش قدرت مرکزی تفسیر کرد.
سودان,بحران دارفور,بحران هویت و مشروعیت,تغییرات آب و هوا
https://journal.iag.ir/article_56921.html
https://journal.iag.ir/article_56921_cbb95b0ffe0fd108e5230aa5a9ce5a2f.pdf