2024-03-29T01:36:43Z
https://journal.iag.ir/?_action=export&rf=summon&issue=6926
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
سیاستگذاری امنیت منطقهای ناتو در مقابله با نشانههای آشوبساز
عباس
مصلی نژاد
پایان ساختار دوقطبی را باید بهعنوان مقدمهای برای ظهور سازوکارهای آشوبزا در سیاست بینالملل دانست. بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ در شرایط جهان آشوبزده، نیازمند سیاستگذاری امنیتی و راهبردی برای کنترل و محدودسازی نتایج آشوب سیاسی میباشند. سیاستگذاری امنیت منطقهای در شرایط آشوب میتواند از طریق سازوکارهای یکجانبه، نهادی و هویتی انجام پذیرد. در این مقاله با استفاده از روش «تحلیل دادهها» و «تحلیل محتوا» و با استفاده از چارچوب نظری «نهادگرایی امنیتی» تلاش میشود تا سه سطح تحلیل امنیتسازی منطقهای در فرآیند سیاستگذاری امنیتی بررسی و ارزیابی شود. یافته ها نشان می دهد که امنیت، ماهیت دگرگونشونده داشته و تحتتأثیر سازوکارهای محیط پیرامونی تغییر مییابد. در چنین شرایطی، نهادهای امنیتی نیز وظیفه دارند تا از سازوکارهای لازم برای چندجانبهگرایی نهادی و در راستای مقابله با تهدیدهای نوظهور استفاده نمایند. تهدیدهای نوظهور در نگرش بازیگران جهان غرب در قالب «نظریه آشوب» تبیین گردیده است. این نظریه میتواند جایگزینی برای رهیافتهای رئالیستی و نئورئالیستی تلقی شود.
chaos
Regional crisis
Common Values
Smart Defense
NATO
2015
03
21
1
37
https://journal.iag.ir/article_55834_da3da0d4c70cb6f957cdc4abd2d45316.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
تأثیر تحولات روابط ارمنستان و ترکیه بر روابط ارمنستان و ایران
الهه
کولایی
مهناز
گودرزی
هزاره سوم مسیحی، بویژه بعد از حادثه 11 سپتامبر در حوزه ها و مناطق مختلف با تغییرهای بسیار روبه رو بوده است. ترکیه، ایران و ارمنستان نیز بهعنوان سه همسایه هم مرز، تغییرات داخلی، منطقه ای و بین المللی چشمگیری را تجربه کرده اند. اشغال منطقه کوهستانی قره باغ در آغاز دهه 1990 روابط ترکیه –ارمنستان را بهشدت تحت تأثیر قرار داد و سبب شد تا موضوعاتی چون نسل کشی ارامنه از سوی عثمانی بار دیگر مطرح شود. پس از دو دهه قطع رابطه، به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه فصل جدیدی در سیاست خارجی ترکیه در رابطه با همسایگانش از جمله ارمنستان گشود. البته مؤلفه های دیگری چون امنیت انرژی، ادامه نزاع-های حل نشده و قدرتنمایی روسیه در جنگ با گرجستان، سبب توجه بیشتر ترکیه به منطقه قفقاز شد. بهنظر میرسید توافقنامه 22 آوریل 2009 ارمنستان و ترکیه در زوریخ، اوج تجلی اراده دو طرف برای بهبود روابط باشد، اما گذشت زمان اوضاع را بهگونه ای دیگر رقم زد. از سوی دیگر، قفقاز از گذشته تاکنون، چه به عنوان بخشی از ایران و چه به عنوان حوزه نفوذ آن، همواره مورد توجه ایران بوده است. هرچند روابط تیره ترکیه - ارمنستان فرصت تحرک بیشتری را به ایران می داد، اما با تجدید روابط ترکیه –ارمنستان این پرسش به وجود آمد که: آیا روابط ترکیه –ارمنستان روابط ایران و ارمنستان را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟ برای پاسخ به آن نخست به بررسی روابط ترکیه –ارمنستان پرداخته میشود که در قالب دیدگاه های احمد داوود اوغلو قابل تحلیل است، سپس با نگاهی به روابط ایران- ارمنستان، تأثیر حضور دوباره ترکیه را در معادلات مربوط به روابط ایران- ارمنستان مورد بررسی قرار گیرد. فرضیه مقاله حاضر این است که: بهبود روابط ترکیه –ارمنستان تأثیر منفی بر روابط ایران- ارمنستان نخواهد داشت. برای تبیین این روابط از پارادایم نوواقعگرایی استفاده شده است.
Neo-realism
South Caucasu
Turkey
Armenia
Iran
2015
03
21
38
70
https://journal.iag.ir/article_55835_5026231eea61e1e180fe770034f0f5c0.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
مدل سازی نشانگان سیاستهای همگرا و واگرای قومی در ایران
هادی
اعظمی
جهانگیر
حیدری
از آنجا که نیروهای همگرا و واگرا در تعیین چگونگی و کیفیت انسجام ملی، در جوامع چندقومیتی نقش عمده ای دارند، مطالعه آنها از اهمیت خاصی برخوردار است. علل بروز و انگیزه های احساسات و اقدامات واگرایانه و همگرایانه در جوامع چندقومیتی، ریشه و منشاء داخلی دارند. اما بنا به شکل گیری دیدگاه های متعدد ژئوپلیتیک از جانب کشورهای رقیب، پتانسیل مبدل نمودن اقوام معترض و واگرا به یک کد ژئوپلیتیکی را دارا می باشند. بر این اساس همگرایی و واگرایی مفاهیمی هستند که بررسی و تحلیل آنها باید توأمان صورت گیرد چرا که این مفاهیم بر روی محوری قابل تصور هستند که هرچه به سمت مثبت آن پیش رویم انسجام ملی و همگرایی تقویت می گردد و بالعکس هرچه به سمت منفی پیش رویم واگرایی شکل می-گیرد و در نقطه صفر آن حفظ وضع موجود حاکم است. با توجه به این توضیح، در مقاله حاضر مدلی ارائه شده که در سه شکل همگراساز، واگراساز و خنثی قابل نمایش است، این مدل دارای یک موتور محرکه می-باشد که اگر انرژی آن از تعامل تصمیم گیران و تصمیم سازان سیاسی با نخبگان قومی، بر اساس مطالباتشناسی تأمین شود، تولید همگرایی می نماید و برعکس اگر انرژی آن از تقابل تصمیم گیران و تصمیم سازان سیاسی با نخبگان قومی، بر اساس دیکته سیاستهای قومی تأمین شود تولید واگرایی می نماید. نگارندگان، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با تأکید بر تحلیل عوامل مؤثر در واگرایی و همگرایی کوشش نموده اند تا در قالب مدلی، تأثیر متقابل عوامل مؤثر بر واگرایی و همگرایی با منشاء داخلی و خارجی را به تصویر کشیده و علاوه بر آن دلایل شکل گیری همگرایی و انسجام ملی، واگرایی و حفظ وضعیت موجود در جوامع چند قومیتی را در قالب مدل سه منظوره نمایش دهند.
Convergence
Divergence
Ethnic Policies
National Cohesion
Iran
2015
03
21
71
100
https://journal.iag.ir/article_55836_e4d680aa526390a67e8e3e98a2744507.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
مطالعه تطبیقی مفهوم «قلمرو» و «قلمروسازی» در قوانین اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران
مرجان
بدیعیازنداهی
بهادر
غلامی
فاطمهسادات
میراحمدی
«قانون اساسی» یکی از موضوعات مهم مورد مطالعه جغرافیای سیاسی است زیرا حکومتها برای اعمال حاکمیت بر قلمرو، منابع و مردم کشور خود، نیازمند تدوین قانون اساسی و اجرای آن هستند. وقوع انقلاب، از پدیدههایی است که معمولاً تدوین یک قانون اساسی جدید را در پی دارد. کشور ایران نیز در طول یکصد سال گذشته، دو انقلاب بزرگ را تجربه کرده که بهدنبال هر دو انقلاب، دو قانون اساسی جدید یعنی «قانون اساسی مشروطه» و «قانون اساسی جمهوری اسلامی» شکل گرفته است. محور نوشتار حاضر، بر مقایسه دو مفهوم «قلمرو» و «قلمروسازی» و ابعاد آنها در این قوانین اساسی استوار است و در انجام آن از «روش توصیفی تحلیلی» بهره گرفته شده است. نتایج تحقیق، نشانگر تفاوت این مفاهیم در دو قانون اساسی است بدینگونه که در قانون اساسی مشروطه، مفهوم «قلمرو» بخشی از فضای جهانی میباشد که به یک حکومت معین تعلق دارد، حقوق حاکمیت و مالکیت در آن اعمال میشود و دارای محدوده و مرزهای مشخص میباشد. اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قلمرو چنین مضمونی را دارا میباشد، بلکه در بسیاری از اصول آن مفهومی «فرا قلمرو» ارائه شده است که مترادف با «امت» بوده و چندان قائل به مرزهای کشور نیست. از نظر «قلمروسازی» و ابعاد آن (سازماندهی سیاسی فضا، قلمروداری و قلمروخواهی) نیز این دو قانون متفاوت از هم هستند. بهعنوان نمونه در «قانون اساسی مشروطه» صرفاً به بحث «سازماندهی سیاسی فضا» و «قلمروداری» پرداخته شده است، درحالی که در «قانون اساسی جمهوری اسلامی» علاوه بر اینها، «قلمروخواهی» نیز در نظر گرفته شده است. همچنین، در «قانون اساسی مشروطه»، بیشترین اصول در ارتباط با «سازماندهی سیاسی فضا» است. در حالی که در «قانون اساسی جمهوری اسلامی» بیشترین «اصول» مرتبط با «قلمروداری» است. این تحقیق نشان میدهد که علت وجود تفاوتها در مفهوم قلمرو و قلمروسازی، تفاوت در شرایط فضایی و دیدگاههای خاص نخبگان و قانون گذاران این دو قانون بوده است.
Constitution
Territory and Territoriality
the Constitutional Revolution
the Islamic revolution
Iran
2015
03
21
101
134
https://journal.iag.ir/article_55837_b71b34a6581b32f3a516b504a44e3a49.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
تبیین اهمیت ژئواکونومیکی قفقاز جنوبی در راستای ارتقای اقتصادی منطقه آزاد ارس
علی
ولیقلی زاده
منطقه آزاد ارس محصول کنشِ نظام های متعدّد در مقیاس های فضایی مختلف است که از آن بهعنوان یکی از شش دروازۀ حیاتی ایران در راستای پیوند اقتصاد داخلی با اقتصاد جهانی نام برده می شود. بهعبارتی، مسیر تحول این سازه فضایی - اقتصادی توسط نظام هایی در حال هدایت است که آن را از درون و بیرون سازمان می دهند و در این بین ساخت یابی منطقه آزاد ارس در سطح بیرونی محصول تعاملات خاص با فضاهای پیرامونی بویژه قفقاز جنوبی است. قفقاز جنوبی از مهمترین حوزه های نفوذ و عملیاتی این سازه صنعتی- تجاری در بخش ترانزیت و مناسبات تجاری- اقتصادی است. بویژه آنکه این سازه تجاری - صنعتی بهخاطر موقعیت فضایی خود در مجاورت قفقاز جنوبی از پتانسیل های بالایی برای تقویت همکاری های مشترک با این سرزمین برخوردار است. طبق نتایج این پژوهش تقویت این همکاری ها بویژه بهخاطر موقعیت راهبردی قفقاز جنوبی برای ادغام با بازارهای تجاری بین المللی، فرصت استفاده از پتانسیل های خوب اقتصادهای نوظهور اما پویای قفقاز جنوبی و نیز فرصت ورود و جهت دهی به مناسبات تجاری - اقتصادی ایران با قفقاز جنوبی بویژه بهخاطر ماهیت خاص این مناسبات، فرصت خوبی برای ارتقای سطح اقتصادی منطقه آزاد ارس محسوب میشود.
Geoeconomics
Aras Free Zone
South Caucasus
International Trade
Economic Development
2015
03
21
135
156
https://journal.iag.ir/article_55838_a9748df9bcb4b91d75b2fb92651492f1.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
بررسی موانع توسعه صنعت گردشگری بینالمللی در ایران با تأکید بر گردشگری ورودی
هادی
ویسی
خدیجه
مهماندوست
گردشگری یکی از نیازهای انسان مدرن است و در میان بخشهای مختلف اقتصادی، بیشترین رشد و درآمدزایی داشته است. رونق یا کسادی گردشگری در کشورها به عوامل مختلفی بستگی دارد. ایران بهعنوان یکی از کشورهای دارای جاذبههای فراوان تاریخی ـ فرهنگی و طبیعی دارای جایگاه مناسبی از نظر جذب گردشگر بینالمللی نیست. از اینرو، این تحقیق بهدنبال شناخت عوامل مؤثر بر عدم توسعه صنعت گردشگری در ایران است. روش انجام تحقیق بهشیوه توصیفی کمی و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه و جامعه آماری 75 نفر متشکل از صاحبنظران، متخصصان و برخی مدیران دولتی بوده است. تجزیه و تحلیل دادهها بهوسیله نرمافزار SPSS انجام شده است و از آزمونهای تحلیل واریانس یکطرفه و T تکنمونهای برای سنجش تأثیر معناداری عوامل بر صنعت گردشگری ایران و از آزمون فریدمن برای رتبهبندی عوامل استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که عوامل سیاسی داخلی و خارجی، نهادی و سازمانی، زیربنایی و اقتصادی تأثیر معناداری بر عدم توسعه گردشگری در ایران دارند و عوامل فرهنگی و دینی، امنیتی و جاذبههای گردشگری تأثیر معناداری بهعنوان موانع توسعه صنعت گردشگری در ایران ندارند.
tourism
International Tourists
Obstacles of Tourism Development
Iran
2015
03
21
197
194
https://journal.iag.ir/article_55839_e4fbca7c0bffac1e160e55f7076f0cc7.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1394
11
37
تحلیل جغرافیایی پیامدهای اجتماعی- اقتصادی جابجایی پایتخت در ایران
میرنجف
موسوی
علی
باقری کشکولی
شهرهای پایتختی نقشهای بسیار مهمی در تمام کشورهای جهان ایفا میکنند. یکی از این نقشها، نقش سیاسی- اداری است که اغلب با تمرکز فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی همراه است. تمرکز گسترده انواع فعالیتها در تهران بهعنوان یکی از شهرهای پایتختی در سالهای اخیر با پیامدهای اجتماعی- اقتصادی مثبت و منفی گسترده روبهرو بوده است و منجر به پدید آمدن طرح جابجایی کارکردهای پایتخت جهت کاهش این مشکلات شده است. هدف از این پژوهش تحلیل جغرافیایی پیامدهای اجتماعی- اقتصادی جابجایی کاردکردهای پایتخت و مدیریت یکپارچه است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، جامعه آماری کارشناسان مسائل اقتصادی و اجتماعی و حجم نمونه 40 نفر بر مبنای نمونهگیری خوشهای است. ابزار جمعآوری دادهها اسنادی و همچنین مصاحبه و پرسشنامه است. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از مدلسازی معادلات ساختاری(LISREL) استفاده شده است. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری انتقال پایتخت نشان میدهد در صورت انتقال پایتخت، تمرکز اقتصادی بهدلیل انباشت سرمایه در تهران، در مکان جدید تحقق پیدا نمیکند، همچنین روند رشد جمعیتی، بحرانهای زیست محیطی نیز تشدید خواهد شد. در مقابل، انتقال برخی از کارکردها تأثیرات مستقیم (73/0) و غیرمستقیم (40/0) زیادی بر روی ساماندهی شهر تهران دارد. بهگونهای که انتقال این کارکردها باعث کاهش تمرکز جمعیتی، ترافیکی، سرمایه و ... در تهران میشود.
Geographical Analysis
Relocation of Capital City
Tehran
2015
03
21
135
227
https://journal.iag.ir/article_55840_2620c6351ba90dbedabb04192ec30a04.pdf