2024-03-29T14:32:29Z
https://journal.iag.ir/?_action=export&rf=summon&issue=8836
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
تأثیر استراتژی آمریکا بر تحولات کردستان عراق از سال 1971 تا2014
ابراهیم
رومینا
محمد طاهر
بیدار
استراتژیهای قدرتهای بزرگ در مناطق ژئوپلیتیکی جهان تابع متغیرهای مختلفی است. این قدرتها در تمام کره زمین بهدنبال پایداری و حفظ برتری بوده و این روش را بهواسطه ابزارهای مختلفی اعمال مینمایند. یکی از دلایل منابع و ریشههای پایداری قدرتهای جهانی حضور و کنش آنها در گستره جهانی و دخالت و تأثیرگذاری آنها بر فرایندهای جهانی است. با پایان جنگ جهانی دوم ایالاتمتحده بهعنوان قدرت تأثیرگذار جهانی مطرح شد. رقابت ایالاتمتحده با شوروی، شکلگیری بلوکهای جهانی در دو مقیاس را در پی داشت. لذا دو قدرت شوروی و ایالاتمتحده بهعنوان بازیگران جدید، استراتژیهای ژئوپلیتیکی خود را پیگیری کردند. با خروج بریتانیا از شرق کانال سوئز در سال 1971، ایالاتمتحده بازیگر فعال در کنشهای این بخش از جهان شد. کردستان بهعنوان بخشی از این فضا، در بخش شمالی عراق تحت تأثیرجریانهای قدرتی قرار گرفت. در این پژوهش تأثیرگذاری ایالاتمتحده و تداوم آن در دورههای بعد در ارتباط با کردستان شمال عراق مورد مطالعه قرار گرفته است. تا الگوی رفتاری یک قدرت بزرگ در یک منطقه ژئوپلیتیکی ویژه تحلیل گردد. ازاینرو پژوهش حاضر در تلاش است با روش تحلیلی و توصیفی به این سؤال پاسخ دهد: که استراتژی آمریکا چه تأثیراتی بر تحولات کردستان عراق از سال 1971 تا 2014 داشته است؟نتایج پژوهش نشان میدهد که رابطه آمریکا با کردستان عراق از الگوی بیطرفی یا مداخله محدود در دوره جنگ سرد تا الگوی تعاملی پس از پایان جنگ سرد پیروی کرده است. استراتژی آمریکا در وضعیت بیطرفی اثرات متفاوتی بر توسعه سیاسی، اقتصادی و نظامیکردها داشته و در دوره تعاملی توسعه سیاسی، نظامی و اقتصادی کردها را در پی داشته است. این الگوی تعاملی، مسیر توسعه تعاملات همهجانبه یک قدرت بزرگ را در جنوب غرب آسیا از یک فضای میکرو فراهم کرده است. بهگونهای که بستر نوعی خودگردانی با اختیارات گسترده در شمال عراق را بهوجود آورده است.
Geopolitics
the U.S
Iraqi Kurdistan.
2018
08
23
1
20
https://journal.iag.ir/article_73806_9692a5f7b56c8eec4aa80dc4c117637e.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
تحلیل ژئوپلیتیک؛ بازنمایی فضاهای ترس در سینما
زهرا
احمدی پور
یونس
رشیدی
حس مکان یکی از مفاهیم جغرافیایی است که در ژئوپلیتیک روزمره حضوری آشکار دارد. علاوه بر عوامل جغرافیایی عناصر روانشاسانه و عوامل اجتماعی مختلفی نیز در شکلگیری حس مکان نقش دارند. ترس یکی از عناصر روانشناسانهای است که نه تنها برای تعریف حس مکان، بلکه جهت تحلیل کارکرد فضای جغرافیایی کاربرد دارد. بهعبارت دیگر، ترس یکی از عوامل بازتاب دهنده تأثیر جغرافیا در زندگی روزمره انسان است که خلق یک جغرافیای تخیلی به نام فضاهای ترس را در پی دارد. همه انسانها بهواسطه تجربه شخصی یا بازنمایی رسانه با فضاهای ترس آشنا هستند. یکی از رسانههایی که در بازنمایی، بازتولید و بازتعریف فضاهای ترس نقش دارد سینما است. از نظر جغرافیایی، این بازنماییها که در موقعیتهای گوناگون و با اهداف و کارکردهای متفاوتی صورت میپذیرند در شکلگیری ادراک فضایی و حس مکانِ انسان نسبت به فضا/مکان تأثیرگذار است. یکی از بحثهای مهم در هر دوی جغرافیای انسانی انتقادی و ژئوپلیتیک انتقادی کارکرد بازنماییها و تصویرسازیهای سینما از احساساتی نظیر امنیت، امید و ترس در فرآیندهای جغرافیایی است. مقاله حاضر با ارائه یک تحلیل ژئوپلیتیک از نقش سینما در بازنمایی "فضاهای ترس"، تأثیر این امر بر فرآیندهایژئوپلیتیک و فضایی را مورد بررسی قرار میدهد.
Media
Imagination
Representation
Cinema
Spaces of fear.
2023
07
09
21
55
https://journal.iag.ir/article_73810_3378728e970ac22fac00c6ad1248db39.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
تبیین مفهوم ژئواکونومی (اقتصاد ژئوپلیتیکی) و توصیه هایی برای ایران
حسین
مختاری هشی
ژئوپلیتیک شامل سه عنصر جغرافیا، سیاست و قدرت است. اقتصاد از طرفی یکی از ابعاد فضای جغرافیایی و از طرف دیگر یکی از ابعاد قدرت است. ژئوپلیتیک بهطور ذاتی در دو عنصر از سه عنصر تشکیلدهنده خود یعنی جغرافیا و قدرت با اقتصاد پیوند خورده و به آن توجه مینماید. بنابراین چنانچه اقتصاد با قدرت و سیاست پیوند بخورد و با جغرافیا نیز عجین شود، در حوزه ژئوپلیتیک قرار میگیرد که در اینصورت ژئواکونومی بهعنوان بُعد اقتصادی ژئوپلیتیک شکل میگیرد که در زیر مجموعه جغرافیای سیاسی قرار دارد. اگرچه از قدیم استفاده از ابزارهای اقتصادی در سیاست وجود داشته ولی پس از جنگ سرد و جهانیشدن که رویکردهای اقتصادی مورد توجه بیشتر قرار گرفتند، بحث ژئواکونومی نیز روزبهروز در سیاستهای داخلی و خارجی و بهعنوان یک روش نوین کشورداری مطرح شد. با وجود اینکه از نظر نسبت، ژئواکونومی شاخهای از ژئوپلیتیک است، ولی تفاوتهایی با آن دارد و بازیگران متعددی در آن درگیر میشوند که بر پیچیدگی این رویکرد میافزاید. ابزارهای مورد استفاده در ژئواکونومی نیز علاوه بر تعدد و تنوع زیاد، عمدتاً از نوع ابزارهای قدرت نرم بوده بر پیچیدگی نظام بینالملل میافزایند. در سیاست داخلی و امور کشورداری نیز توجه به این رویکرد موجب تقویت زیربناها و زیرساختهای قدرت ملی شده و به افزایش وزن ژئوپلیتیکی کشور کمک میکند که این امر موجب تغییر رفتار و جایگاه کشور در نظام ژئوپلیتیک در راستای تحصیل منافع ملی میشود. در خصوص ایران بهنظر میرسد تحلیل مسائل کشور از دیدگاه ژئواکونومیک میتواند موجب باز شدن زاویه جدید و واقعبینانهای به فهم مسائل شده و راهکارها و راهبردهای تجویزی را بیش از پیش دقیقتر و مفیدتر مینماید.
Geoeconomics
Geopolitics
Iran.
2018
08
23
56
82
https://journal.iag.ir/article_73813_381fcf6ecbcf107f9dd9f7bca7af6ebb.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
بررسی عوامل ژئوپلیتیکی تمایل آمریکا به شکل گیری ائتلاف نظامی عربی در خلیج فارس و آثار آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران
کیومرث
یزدان پناه درو
بهادر
زارعی
رضا
رحیمی
منطقه ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا که بهواسطهنقشآفرینیقدرتهای فرامنطقهای همواره درگیر تحولات فراوانی بوده است، در ماههای اخیر نیز شاهد تلاشهایی از سوی ایالاتمتحده آمریکا و کشورهای عربی همپیمانانش در حاشیه خلیج فارس برایشکلدهی به یک ائتلاف نظامی عربی و ضد ایرانی بود.با توجه به افزایش تنش و درگیری میان ایران و عربستان سعودی، حمایت همهجانبه آمریکا از این کشور در تقابل با ایران و نیز افزایش تلاشهابرای شکلدهی به این ائتلاف،پژوهش حاضر بر آن شد تا با بهرهگیری از تکنیک تحلیل اثرات متقاطع و استفاده از نظر کارشناسان به بررسی کیفیت و نقش عوامل ژئوپلیتیکی مؤثر بر تمایل آمریکا در شکلگیری این ائتلاف بپردازد و بر اساس نظریههاینوواقعگرایی و الگوهای مختلف روابط ژئوپلیتیکی، نقش این قدرت را در این مسیر ارزیابی کند. در این پژوهش که با استفاده از نرمافزار میک مک و مدل دلفی نسبت به تحلیلیافتهها اقدام شد. نتایج به دست آمده نشان داد نقشآفرینیهای آمریکا احتمال شکلگیری یک ائتلاف نظامی عربی و ضد ایرانی را در خلیج فارس افزایش داده است و این وضعیت در صورت استمرار امنیت ایران را در ابعاد مختلف بهویژه ابعاد اقتصادی و نظامی دچار مشکل خواهد کرد.
Geopolitics
Military alliance
Arab countries
Southwest Asia
Persian Gulf.
2018
08
23
83
108
https://journal.iag.ir/article_73815_59c27fcfc57cd5cfb9c114e2898678db.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
ژئوپلیتیک کرکوک؛ منازعه یا مصالحه از منظر «حکمرانی خوب» 2017-2003
اسکندر
مرادی
جایگاه ژئواکونومیکی کرکوک در سطح ملی و منطقهای، برای اقلیم کُردستان و دولت فدرال عراق اهمیت ویژهای دارد، دو عامل هویتخواهی بازیگران اصلی و امید به پایان محرومیت اقتصادی بهویژه پس از برگزاری همهپرسی در اقلیم کُردستان عراق، مذاکره بر سرتقسیم فرصتها در کرکوک را به منازعه بدل کرده است. در این پژوهش که با استفاده از روش سناریو نویسی و توصیفی- تحلیلی به رشته تحریر درآمده و روش گردآوری دادههای آن به شیوه کتابخانهای است؛ از منظر «حکمرانی خوب» بهدنبال پاسخ به این پرسش میباشد که با توجه به نتیجه نرسیدن موضوع ماده140 قانون اساسی عراق، به وجود آمدن چالشها میان اقلیم کُردستان و دولت مرکزی، دخالت قدرتهای منطقهای و بینالمللی در راستای منافع خویش و وجود بافت و ساختاربندی هویتی و نژادی در کرکوک، آیا تشکیل اقلیم مستقل کرکوک برای طرفین اختلاف، قابل قبول است؟ با توجه به وجود عوامل و موانع طرح شده در سؤال برای شکلگیری عراقی یکپارچه و متمرکز و پرهیز از زیادتر شدن اختلافات داخلی و جنگهای مذهبی و قومی این نوع خودگردانی در چارچوب اقلیمی مستقل میتواند مفید و قابل قبول باشد.
Good Governance
Kirkuk
Iraqi Kurdistan.
2018
08
23
109
135
https://journal.iag.ir/article_73818_05777ae9bd2c9b5f56de95ad8e3bbedb.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
منطقه تقسیم شده و چالشهای ناشی از آن بر تحدید حدود مرزهای دریایی ایران در شمال خلیج فارس
عمران
راستی
رأس شمالی خلیج فارس، از جمله پهنههای دریایی در جهان است که تحدید حدود مرزهای دریایی و فلات قاره آن تاکنون تحت تأثیر دلایل و عوامل مختلف سیاسی، جغرافیایی، ژئوپلیتیکی، اقتصادی، فنی و حقوقی به سرانجام نرسیده است که مرز فلات قاره ایران و کویت از آن جمله است. در این میان پدیده سیاسی- فضایی «منطقه بیطرف/ تقسیم شده» بین کویت و عربستان بهعنوان یکی از مواریث حضور و عملکرد بریتانیا در مرزبندیهای خاورمیانه، از جمله پدیدههایی است که تأثیرات خاص خود را بر فرایند تحدید حدود مرزهای دریایی خلیج فارس داشته است. منطقه بیطرف طی توافقنامه 1965 و توافقنامه تکمیلی آن در 1969 بین عربستان و کویت تقسیم گردید. بهعلاوه دو کشور عربستان و کویت در سال 2000 میلادی توافقنامهای به امضا رساندند که مورد اعتراض ایران قرار گرفت. طی این توافق، دو کشور به اختلافاتشان بر سر مالکیت جزایر قاروه و امالمرادیم پایان دادند و مرز دریایی خود و همچنین حدود شمالی و جنوبی «محدوده توسعه مشترک» را در ورای دریای سرزمینی منطقه تقسیم شده تعیین و تحدید نمودند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی – تحلیلی و با بهرهگیری از اسناد، توافقنامهها، منابع کتابخانهای و اینترنتی به بررسی تأثیرات این پدیده سیاسی- فضایی بر فرایند تحدید حدود مرزهای دریایی در ضلع شمالی خلیج فارس پرداخته است. نتایج بررسیها نشان میدهد که مواد توافقنامههای مربوط به تقسیم منطقه بیطرف و تعیین مرز دریایی نهتنها موانع موجود بر سر افراز مرز فلات قاره ایران و کویت و ایران و منطقه مزبور را مرتفع نساخته است بلکه بر پیچیدهتر شدن آن نیز افزوده است. بنابراین مسئله تحدید حدود مرزهای دریایی و فلات قارهدر شمال خلیج فارس علاوه بر موارد اختلافی قبلی از جمله اختلاف بر سر منابع نفتی و گازی، عدم پذیرش خطوط مبدأ و استفاده از برخی جزایر در ترسیم خط مبدأ، با پیچیدگیها و اختلافات جدیدی از جمله توافق کویت و عربستان بر سر بهرهبرداری مشترک از منابع بستر منطقه تقسیم شده مواجه شده است. در حال حاضر اگرچه ایران و دو کشور مقابل، اعتراضاتی نسبت به عملکرد همدیگر در این منطقه دارند و مواضع آنها در زمینه تحدید حدود مرز منطقه بیطرف یکسان نیست، اما طرفین بر حل و فصل این مسائل از طریق مذاکره و توافق تأکید دارند و میتوان گفت ابزار دیپلماسی، تفاهم و همکاری کارآمدتر از آن است که نتواند گرههای پیچیده و دشوار را بگشاید.
Territoriality
Neutral/Divided Zone
Maritime Boundaries
Persian Gulf
Iran
Kuwait.
2018
08
23
136
167
https://journal.iag.ir/article_73820_7e3490a2b66c6f3f8977985896f135c2.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
بازآرایی ژئوپلیتیکی در دریای جنوبی چین
محمد
مسرور
محمد
خانی
این مقاله بهدنبال بررسی چگونگی بازآرایی ژئوپلیتیکی منازعۀ دریای جنوبی چین و همچنین تبیین راهبردهای بازیگران اصلی آن است.چین با اتخاذ سیاست ابهام استراتژیک در تلاش است تا هم از ادعاهای سرزمینی خود پشتیبانی کند و هم روابط خود با کشورهای همسایه را مدیریت کند. در مقابل کشورهای همسایه تلاش کردهاند تا بهنحوی بر قدرت خود افزوده و موازنه قدرت را به نحوی در برابر توسعهطلبیهای چین برقرار سازند. در این راستا کشورهای ساحلی اقدام به تقویت نیروی دریایی خود کرده، تلاش در جهت حل اختلافات درونی را در دستور کار قرار داده و نیز برای استفاده از چتر امنیتی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به مذاکره پرداختهاند.آمریکا سیاست موازنه بدون مهار را در قبال چین در پیش گرفته است و تلاش میکند تا چین را در چارچوب نظم فعلی بینالمللی هدایت کند. اینپژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و بر پایه مطالعات کتابخانهای انجام شده است.
Geopolitics
Rebalance
South China Sea
China
the U.S.
2018
08
23
168
196
https://journal.iag.ir/article_73822_5d256895be0440afa198312e4b49d8a1.pdf
Geopolitics Quarterly
Geopolitics
1735-4331
1735-4331
1397
14
50
تحلیل سیستمی الزامات، هزینه ها و اثربخشی بسته سیاستی احداث آب شیرین کن اتمی در سواحل دریای عمان برای انتقال آب به دشت سیستان
محمدرضا
شهبازبگیان
مارال
صادقی
با توجه به وابستگی نواحی شرقی کشور به منابع آب ورودی از کشور افغانستان، گزینههای روی میز مختلفی برای کاهش وابستگی این نواحی به منابع آب ورودی به کشور ارائه شدهاند. همانند بسیاری از کشورهای دنیا بهخصوص در خاورمیانه که با بحران آب مواجه میباشند، یکی از مهمترین این گزینهها استفاده از فناوری شیرینسازی آب شور دریاها برای مرتفع ساختن مشکل کمآبی است. در این راستا با توجه به هزینه بالای این بسته سیاستی که معمولاً مبتنی بر استفاده از انرژی الکتریسیته و بهتبع آن سوختهای فسیلی میباشد و نیز آلودگیهای زیست محیطی منتج از آن، استفاده از انرژی اتمی برای شیرینسازی آب دریا در کانون توجه ذیمدخلان مربوطه قرار گرفته است. با توجه به پتانسیل خوب کشور در استفاده از سواحل دریای عمان، به لحاظ اتصال به اقیانوس هند و نیز دارا بودن دانش و توانایی استفاده از انرژی اتمی، این بسته سیاستی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است. در این خصوص تحلیل الزامات و هزینههای بلند مدت اجرای بسته سیاستی مزبور از پنج نقطهنظر ظرفیت نیروگاه اتمی مورد نیاز، کیفیت آب مورد انتظار، فاصله تا مقصد مورد نظر برای انتقال آب، هزینه در دسترس بودن منابع انرژی برای انتقال آب و ملاحظات زیست محیطی بررسی و بهمنظور ارزیابی نهایی بسته سیاستی مزبور، الزامات، هزینهها و اثربخشی آن با چهار بسته سیاستی دیگر شامل افزایش تابآوری دشت سیستان به کاهش منابع آب، خرید آب از کشور افغانستان، سیاست تلفیقی از تابآوری و راهاندازی آب شیرین کن اتمی و نهایتاً ادامه وضعیت موجود تا سال 2050 میلادی با استفاده از توسعه یک مدل شبیهساز سیستمی مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که سیاست مبتنی بر راهاندازی آب شیرین کن اتمی در صورت تلفیق با سیاست افزایش تابآوری در قالب سیاست تلفیقی، پایدارترین بسته سیاستی در کاهش وابستگی دشت سیستان به منابع آب ورودی به کشور و بهتبع آن در کاهش وابستگی کشور به منابع آب ورودی از کشور افغانستان خواهد بود.
Nuclear water desalination
Oman Sea
Sistan plain
Resilience
Negotiation.
2018
08
23
197
223